چرا "کمک های متقابل?" – همبستگی اجتماعی نیست خیریه
"کمک های متقابل" است به طور ناگهانی وارد آگاهی جمعی به عنوان ما به دنبال راه هایی برای حمایت از ما دوستان و همسایگان در میان جهانی همه گیر. اسکندریه Ocasio-کورتز است توییتی در مورد آن نیویورک تایمز در مورد "اصطلاح کمک متقابل" شبکه در شهرهای بزرگ و کمک های متقابل کارگاه های آموزشی را در سراسر ایالات متحده است.
اما اغلب این اصطلاح استفاده شده است تا کنون که بدون پرداختن به سوال – آیا کمک های متقابل? "همبستگی اجتماعی - و نه موسسه خیریه" ممکن است این شعار پاسخ اما مفهوم تفاوت آسان نیست. اساسا کمک های متقابل است که در مورد ساختمان "پایین به بالا" سازه های همکاری به جای تکیه بر دولت و یا ثروتمندان خیر برای رسیدگی به نیازهای ما. آن را بر افقی شبکه های همبستگی به جای "بالا به پایین" راه حل های شبکه های که جریان در هر دو جهت و حفظ زندگی یک جامعه است.
در این راه کمک های متقابل نشان دهنده یک نوع خاص از سیاست ریشه در ایده ها در اطراف دموکراسی مستقیم و مديريت خود و عدم تمرکز. اما از کجا این ایده ها و شیوه های از آمده است ؟ برای پاسخ به این سوال ما باید تمام راه برگشت به نوبه خود از قرن و منشاء آن در قرن نوزدهم در طبیعت بحث و اوایل تئوری آنارشیستی سوسیالیسم.
کمک متقابل یک مفهوم است, متولد از کنجکاو ترکیبی از روسیه نظریه تکاملی و آنارشیست فکر می کردم. آن است که به طور خاص یک ایده همراه با پیتر کروپوتکین - شناخته شده آنارشیست-سوسیالیستی متفکر – همچنین طبیعت, جغرافی, مردم نگار و مدافع از تفکر علمی است. کروپوتکین همراه با دیگر دانشمندان روسی, توسعه کمک های متقابل در پاسخ به تاثیر عمیقی داروین, نظریه تکاملی و تمرکز بر رقابت در میان پیروان.
اکثر مردم شنیده عبارت "بقای اصلح" یا شاعرانه تر ایده از زندگی به عنوان "قرمز رنگ در دندان در پنجه" – اما آنها نقل قول اغلب misattributed به درون خود. این کلیشه که بر جنگ و خشونت و تخریب در مبارزه برای زندگی اول مورد استفاده قرار گرفت توسط یکی از داروین پیروان هربرت اسپنسر بود که یک دانشمند اجتماعی به عنوان بسیار به عنوان یک زیست شناس. اسپنسر معتقد به تکامل تدریجی نه تنها موجودات زنده بلکه جوامع انسانی و کمک به پسند عامه نظریه تکاملی و اجتماعی و نه تنها بیولوژیکی پدیده است. انسان ها بعد از همه یک عنصر طبیعت است.
کروپوتکین, اما, بود, عمیقا در مورد تفسیر از نظریه تکاملی است که تاکید بر خصومت و رقابت به خصوص در زمانی طولانی به عنوان آن هنوز هم اغلب به زندگی اجتماعی و سیاسی انسان است. او را دیدم که "بقای اصلح" را به ناچار تواند مورد استفاده قرار گیرد برای توجیه فقر و استعمار نابرابری جنسیتی و آزار و جنگ به عنوان "طبیعی" فرآیندهای – ذاتی و تغییر ناپذیر عبارات ما بسیار ژنتیکی بودن.
سرمایه داری – و آن طبقهای ثروت و قدرت می تواند دیده می شود به عنوان صرفا یک بیان از این رقابت که در آن خنثی و زمین بازی تولید می شود برندگان و بازندگان بر اساس شایستگی. به جای این بی امان رقابت کروپوتکین شاهد همکاری همه جا او نگاه کرد: در مستعمرات مورچه ها در همزیستی رفتارهای گیاهان و حیوانات و در این شیوه از دهقانان در خود سفر.
در حالی که کروپوتکین را انکار کند عناصر رقابت او بر این باور است که همکاری بود حداقل مساوی آن در فرایند تکامل: "اصلح هستند و نه از لحاظ جسمی قوی و نه cunningest اما کسانی که یادگیری به ترکیب به طوری که دو طرف به یکدیگر پشتیبانی قوی و ضعیف به طور یکسان برای رفاه جامعه است." تمدید به بشریت پیامدهای خود, فکر, روشن, سرمایه داری – و وسواس با رقابت آن آورده شد که انحراف و سوسیالیسم و همبستگی اجتماعی بودند عبارات طبیعی زندگی انسان است. معروف ترین کار او در پیشبرد این باور است که با عنوان "کمک های متقابل: یک عامل در تکامل است."
tinyurlis.gdclck.ruulvis.netshrtco.de